جنیفر بلادرویک*، عضو شورای آموزشی (School Trustee) در منطقهٔ آموزشی ۴۳ – کوکئیتلام
بودجهٔ امسال دولت استانی از تغییرات اقلیمی بهعنوان عامل بسیاری از تهدیدهای پیش روی جوامع در بریتیش کلمبیا نام میبرد. در این بودجه ۲ میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار اعتبار بهمنظور کمک به جوامع برای آمادگی در برابر تهدیدات پیشِ رو و بازیابی پس از حوادث رویدادهای اقلیمی اختصاص یافته است.
پاسداری از خانه، کسبوکار و اموال عمومی در برابر حوادث دغدغهای اضطراری است. چالش بازسازی پس از بحران نیز بسیار جدی است. در شرایط اضطراری، بازبینی ریشههای فاجعه ممکن است به اندازهٔ حل بحران پیشِ رو اولویت نداشته باشد، اما با برنامهریزی مناسب میتوان از این فرصت برای مبارزه با قدرت نهفته در تغییرات اقلیمی استفاده کرد.
احداث ساختمانهای جدید سبز میتواند از روشهای مسئولانهتر از نظر محیط زیست انجام شود و بازسازی سازههای قدیمیتر میتواند به کاهش مصرف انرژی منجر شود. طرحهای قانونگذاران با هدف وادار ساختن همگان، از دستاندرکاران صنعت گرفته تا مالکان خانههای شخصی، برای انتخابهای سبزتر تهیه شدهاند. دولت بریتیش کلمبیا بخشی از اعتبارات CleanBC را به ترغیب سازمانها برای احداث ساختمانهای سبز اختصاص داده است. در همین حال مالیات بر کربن با هدف قیمتگذاری بر آلودگی ناشی از کربن برقرار شده است. این مشوقها و جریمهها احتمالاً قویترین ابزار دولت استانی برای رساندن بریتیش کلمبیا به تعادل کربنی صفر هستند، وضعیتی که در آن گازهای گلخانهای ایجادشده در ساختوساز از طریق حذف همان میزان گازهای گلخانهای از اتمسفر، خنثی شوند.
بسیاری از دولتها – از جمله کانادا و ایالات متحده – اهداف بلندپروازانهای برای میزان تولید گازهای گلخانهای دارند، بهطوری که باید تولید گازهای گلخانهای آنها تا ۲۰۳۰ بهشدت کاهش یابد و تا ۲۰۵۰ به صفر برسد. قلمروهای کوچکتر مانند ایالات و استانها نیز به این تعهدات واکنش نشان دادهاند و برخی از آنها، مانند بریتیش کلمبیا و کالیفرنیا، حتی از تعهدات دولت مرکزی فراتر رفتهاند.
از کدام راه میتوان به تعادل کربنی صفر رسید؟
چرا همهٔ ساختمانهای دولتی جدید نمونههای عالی معماری سبز و مدیریت انرژی نیستند؟ چرا هماکنون همهٔ تأسیسات تحت مالکیت و مدیریت دولتها به تعادل کربنی صفر نرسیدهاند؟ بیایید در مورد دلایل این مسئله صحبت کنیم. همانطور که بیشتر مردم حدس میزنند، اولین دلیل هزینه است.
بیشتر اعتبار احداث زیرساختها از دولت استان، و نه مناطق آموزشی، تأمین میشود. هرچند بخشی از اعتبارات از مناطق آموزشی میآید، اما آنها ظرفیت تأمین دهها میلیون دلار بودجهٔ لازم برای ساخت مدارس/مکاتب تازه را ندارند. مالیات مدارس (School Tax) که روی قبض مالیات املاک آمده، مستقیماً به حساب دولت استانی میرود و در چارچوب کمکهای بزرگتر دولتی (grant) به مناطق آموزشی باز میگردد. ساخت مدارس/مکاتب جدید بدون اعتبارات استانی تقریباً غیرممکن است. بیش از ۹۰ درصد بودجهٔ عملیاتی مناطق آموزشی به خدمات به دانشآموزان، مانند کارمندان اختصاص مییابد و جایی برای هزینهای ۵۰ میلیون دلاری باقی نمیماند. یکی از دلایل اصلی برای تأمین اعتبار مرکزی از طریق استان، ایجاد برابری در توزیع بودجه میان شهروندان است. دانشآموزان بریتیش کلمبیا در مجموع اعتبارات پایهایِ برابر دریافت میکنند و میان مناطق ثروتمند و فقیر تفاوتی وجود ندارد. تنها استثنا در این مورد دانشآموزان بومی در مناطق حفاظتشدهٔ بومیان (reserve) است که بودجهٔ آموزشی آنان ترکیبی از اعتبارات استانی و فدرال است و از نظر تاریخی بودجهٔ سرانهٔ آنان بهصورت ناعادلانهای کمتر از دانشآموزان خارج از مناطق بومیان است.
یکی از موارد هزینه، نیاز مداوم به ساختمانهای تازه است. سیل در فرِیزر وَلی (Fraser Valley) با شدت ناشی از تغییرات اقلیمی، باعث ازبینرفتن چهار مدرسه/مکتب شد که باید فوراً جایگزین شوند. رشد در مراکز جمعیتی به این معناست که باید فضای کافی برای دانشآموزان جدید ایجاد شود. افزایش بهای ملک و زمین در ونکوور بزرگ دردی آشنا برای همه است. مناطق آموزشی نیز در هنگام خرید زمین برای ساخت مدارس/مکاتب با این سختی روبرو میشوند.
قسمت دیگر این معادله، درک این مسئله است که پروژهٔ عظیم بازسازیای هماکنون در بریتیش کلمبیا در جریان است – تلاش برای مقاومسازی بناهای عمومی، بهویژه مدارس، در برابر زلزله. بازسازی ساختمانها برای مقاومت در برابر زلزله و ایمنی زیستمحیطی میتوانند همپوشانی داشته باشند، اما با محدودیت بودجه، قسمت اعظم آن به مدرنسازی ساختمانها برای مقاومت در برابر آسیب ناشی از زمینلرزه اختصاص یافته است.
دولت بریتیش کلمبیا میخواهد که سازندگان بناهای عمومی، مانند مناطق آموزشی، از موادی که گازهای گلخانهای زیاد تولید میکنند به گزینههای بهینه برای محیط زیست، مانند الوار چندلایهٔ چوب (Mass Timber) روی آورند. روند دریافت مجوزی که باید هر منطقهٔ آموزشی برای ساخت یک مدرسه/مکتب طی کند، ادارات آموزش و پرورش را وادار میکند تا گزینههای آگاهانهتری برای ساختمانها در نظر بگیرند و طرحهای ساختمانی با تعادل کربنی صفر را آماده داشته باشند.
با وجود راهبردهای ردههای عالی دولت، فضا برای این نوع پروژهها هنوز آماده نیست. صدور پروانهٔ ساخت بر عهدهٔ شهرداریهاست، و آنها بر اساس محدودیتهای استانی و فدرال عمل میکنند. با این وجود آنها همیشه سازوکارهای لازم برای اجازهٔ ساخت بناهای بزرگ با مواد و فناوریهای جدید را آماده ندارند. در سال ۲۰۱۹ شهرداری کوکئیتلام درخواست کرد تا محل انجام آزمایشی ابتکار استان برای ساختمانسازی با الوار چند لایهٔ چوب باشد. آنها امیدوار بودند که این کار گزینههای ساختوساز در شهر را متنوعتر کند و هنوز به دنبال فرصتهای بیشتر هستند، اما همچنان تا رسیدن به آیندهٔ مطلوب راه در پیش دارند.
این پروژهها پس از تکمیل و آغاز حضور دانشآموزان از نظر مصرف انرژی مستمر چگونه خواهند بود؟ از نظر محلی، منطقهٔ آموزشی ۴۳ (کوکئیتلام، پورت کوکئیتلام، پورت مودی، انمور و بلکارا) در جایگاه مناسبی برای رسیدن به اهداف استانی برای کاهش تولید گازهای گلخانهای به میزان ۴۰ درصد و بیشتر از آن تا سال ۲۰۳۰، قرار دارد. اما سازمانهایی که به هدف ۴۰ درصدی تا سال ۲۰۳۰ نزدیک میشوند، ممکن است برای کاهش ۸۰ درصدی تا سال ۲۰۵۰ با مسیر دشوارتری مواجه باشند. با تعویض و ارتقای اجزای ساختمانها، مانند پنجرهها و چراغها میتوان مصرف انرژی را به میزان قابل توجهی کاهش داد. اما چالش بزرگتر تغییر منبع تولید انرژی است.
اگر ساختمانها دارای منابع تولید انرژی در محل نباشند، برای تأمین برق و گرما بهناچار باید به شبکهٔ انرژی محلی متصل شوند. تثبیت دما بزرگترین عامل مصرف انرژی است و گزینههای ساختمانها برای تهویه، گرما، و سرما (HVAC) محدودند. در ونکوور بزرگ یا باید به برق آبی یا سیستمهای گرمایشی گازی اتکا کرد.
در انتخاب میان دو منبع انرژی بسیار متفاوت از لحاظ تولید گازهای گلخانهای، هزینه، کلیدِ انتخاب است. پروژههای ساختمانی تعادل بسیار محتاطانهای میان عوامل گوناگون از جمله مسٓئولیتپذیری زیستمحیطی و اندازهٔ مدرسه/مکتب (برای مناطق آموزشی در حال رشد) است. میزان بودجههای محلی مشخص است و مقامات آموزشی باید تمایل برای ساخت بناهای سبز را در برابر افزایش تعداد دانشآموزان بسنجند و اولویت با فضای کافی برای دانشآموزان است.
در ساخت زیربناهای برق-آبی نمیتوان از هزینهٔ انسانی گذشته و حال بر بومیان و محیط زیست چشم پوشید. برای تأمین برق پایدار خانهها و کسبوکارها ما نیاز به منابعی داریم که بهطور مستمر بتوانند تقاضا برای انرژی را تأمین کنند و با توجه به مصرف روزانه، میزان انرژی تولیدی آنها بالا یا پایین برود. در آیندهٔ پیش رو، منابع متغیری مانند انرژیهای بادی و خورشیدی را میتوان در شبکهٔ تأمین نیرو ادغام کرد و آنها را با منبع ثابت برق-آبی پشتیبانی کرد. اما در حال حاضر دولتهای محلی نیاز به منبع ثابت انرژیای دارند که فضای کمی در محل مصرف اشغال کند. بههمین علت مجبور به استفاده از منابع کنونیاند.
در بریتیش کلمبیا تولید گازهای گلخانهایِ گرمای حاصل از برق بسیار پایین است. با این وجود گرمکردن ساختمانهای تجاری بهصورت مستمر با نیروی برق-آبی (hydroelectricity) بسیار گرانتر بوده و همچنین هزینههای غیرقابلبازگشتِ آن بیشتر است. ارتقای زیرساختهای کهنه از سیستمهای گازی برای هماهنگی با سیستمهای تهویه، سرما و گرمای برقی نو کاری پرهزینه است. اعتباراتی که در اختیار مناطق آموزشی قرار دارند، هزینهٔ سرمایهگذاری در ارتقا را که شامل تغییرات زیرساختها هستند، تأمین نمیکنند؛ زیرساختهایی که هزینهٔ اولیهٔ آنها بیشتر است، اما سود ناشی از صرفهجویی آنها بهمرور مشاهده خواهد شد و از نظر زیستمحیطی نیز نتایج بهتری به دست ما خواهند داد.
در سیستمهای تهویه، سرما و گرمای کنونی، گاز طبیعی تجدیدپذیر (RNG) از تجزیهٔ مواد آلی تولید میشود و مصرفکنندگان میتوانند از این گزینه پشتیبانی کنند، که گواهی تعادل کربنی را داراست. جمعآوری گاز متان ناشی از تجزیهٔ غذا یا مدفوع گاو از رهاشدن RNG در محیط جلوگیری میکند. اما میزان تولید آن محدود است و جوابگوی تقاضای کنونی برای گرمایش ساختمانها نیست و همچنین هزینهٔ آن نیز بسیار زیاد است.
وقتی «هزینهها» عوامل محدودکنندهاند، چگونه میتوان ساختمانها را به اهداف بلندپروازانه، و ضروری در کاهش تولید گازهای گلخانهای در ۲۰۵۰ رساند؟
در ساختمانهای جدید، بهروزرسانی قوانین برای استفاده از گزینههای ایمن و سبز در ساختمانهای بزرگتر، امکان استفاده از مواد و فناوریهای نوین را فراهم میکند. دولتهای محلی با وجود امکانات محدود میتوانند پیگیر و پشتیبان گزینههای بهتر باشند.
مالیات بر کربن نیز ابزاری تنبیهی برای متعادلساختن مصرف و مسئولیتپذیری زیستمحیطی است. چرا که افزایش تولید گازهای گلخانهای موجب افزایش مالیات بر کربن برای مصرفکنندگان انرژی خواهد شد. در نهایت هزینهٔ این جریمهها از صرفهجوییهای مالی استفاده از انرژیهای ارزانتر بیشتر خواهد شد و مصرفکنندگان را وادار به تغییر رویه خواهد کرد.
یکی از گزینهها صبرکردن برای تعادل میانه هزینه و فایده است. گزینهٔ بهتر این است که فعالانه بهدنبال نوآوری و تغییر مثبت باشیم. توسعهٔ اعتبارات موجود برای ارتقای سبز باید شامل بهرسمیتشناختن هزینههای فجایع ناشی از تغییرات اقلیمی نیز باشد. چرا که تصویر واقعیتری از صرفهجویی اقتصادی در جوامع ما را بهنمایش خواهند گذاشت. سبزترین ساختمانها باید جایی باشد که دانشآموزان را پناه میدهد. چرا که آینده متعلق به فرزندان ماست.
*دیدگاههای ابرازشده در این نوشته نظرات شخصی نگارنده است.